زن ایرونی
زن ایرونی

رفتم مشهد

مادرم کمک کرد یه خونه اجاره کردم

بعدش هم کار پیدا کردم و میرفتم سر کار ظهر ها میومدم به بچم شیر میدادم و دوباره میرفتم

حقوقم کم بود

علی اصلا بهم زنگ نمیزد



ادامه مطلب ...


           
چهار شنبه 28 ارديبهشت 1390برچسب:مشهد,تهران,خیانت, :: 19:31
بهار

بعد از خونه گرفتنمون یه روز شوهرم (علی)اومدو گفت من ماشین گرفتم

دنیا روسرم خراب شد

مادرش براش وام جور کرده ب.د تا یه پیکان قراضه قسطی بخره

ناراحت شدم

از اون روز همونطور که میدونستم دیگه شوهرم رو هفته ای یک بار میدیدم




ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 19 ارديبهشت 1390برچسب:مشهد,ماشین,گرسنگی,تنهایی, :: 17:16
بهار

خودمو به درو دیوار زدم که بچه رو بندازم

نمیخواستم باعث بد بختیش بشم

به هر کس گفتم من بچه نمیخوام محل نذاشت هیچ کس به دادم نرسید

به مادرم گفتم من بچه نمیخوام زندگیم رو هواست



ادامه مطلب ...


           
شنبه 10 ارديبهشت 1390برچسب:مادر,بچه,طلاق,خانه,, :: 17:12
بهار

دیگه رفته بودم کلاس اول دبیرستان تواوج نوجوانی،شیطنت

تو این سن آدم تو خودش احتیاج محبتو بیشتر حس میکنه به خصوص اینکه خانواده خوبی نداشته باشه

مادرم از حاجی طلاق گرفته بود به خاطر خونوادش ولی باز با هم صیغه بودن

 



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 4 ارديبهشت 1390برچسب:ازدواج,عقد,بهار,احمق,مادر,, :: 15:42
بهار

رفتیم مشهد خونه خواهر نا مادریم

اونا ازمون پذیرایی کردن بعد زنگ زدن زن بابام اومد وقتی اومد خیلی تو قیافه بود

ما رو برد خونشون

خونه بابام و خودش

کلی در زدیم تا بابام در رو باز کرد با تعجب به ما نگاه کرد



ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 30 فروردين 1390برچسب:نامادر,مادر,بهار,زن,پدر,, :: 15:26
بهار

مادر بزرگم تحویلم گرفت اما بقیه زیاد نه

دوتا عموی مجرد داشتم و یه عمه مجرد

یکی از عموهام و عمه ام دانشجو بودن

منم که میرفتم سوم راهنمایی.دیگه مدرسه ها کم کم داشت باز میشد

 



ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 30 فروردين 1390برچسب:زن بابا,نامادری,بهار,مشهد,تربت,تهران, :: 9:43
بهار

بعد از طلاق مامان و بابا من و برادرم با مادرم بودیم خواهرم هم رفت خونه شوهرش

مادرم خاستگار زیاد داشت چون سنش کم بود با اینکه داماد هم داشت

روحیم خیلی حساس شده بود

پدرم هر وقت زنگ میزد فقط حال برادرم رو میپرسید و اصلا سراغی از من نمیگرفت



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 28 فروردين 1390برچسب:طلاق,دوری,ناپدری,دعوا,بهار,تنها,, :: 9:25
بهار

دیگه کم کم داشتم بزرگ میشدم

اما هرچی بزرگتر میشدم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که من توی اون خونه مثل یه موجود اضافه هستم

باهام خوب برخورد نمیشد

از همه طرف رگبار بهمم میبستن

 



ادامه مطلب ...


           
پنج شنبه 25 فروردين 1390برچسب:بهار,طلاق,مادر,پدر,زندگی,تنهایی,, :: 9:57
بهار

کودکی من همه توی دعواهای مامانم و مادر شوهرش بود

اما اون موقع اینا هیچ کدوم غصه نداشت من با عروسکم سرگرم بودم وخوشحال بودم.

وقتی مامان و بابام دعواشون میشد من فقط میترسیدم

از گریه های مامان سر در نمی آوردم....

 



ادامه مطلب ...


           
چهار شنبه 24 فروردين 1390برچسب:مادر,پدر,بهار,دعوا,خانواده, :: 16:52
بهار

این شعر رو چند سال پیش گفتم

که رپه

دنبال دو تا خواننده گشتم اما پیدا نکردم.دوتا میخواد یه مرد و یه زن

گذاشتم اینجا شاید خوشتون اومد

این شعر زیاد قافیه نداره گفتم که(رپ)گفتم



ادامه مطلب ...


           
چهار شنبه 24 فروردين 1385برچسب:شعر,رپ,آهنگ,بهار,ایرونی,زن ایرونی,بیوه,طلاق,, :: 16:31
بهار
درباره وبلاگ


زن ایرونی یعنی..؟
آخرین مطالب
نويسندگان
موضوعات


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 376
بازدید کل : 30339
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


جاوا اسكریپت