زن ایرونی
زن ایرونی

بعد از ازدواج وقتی خونوادشو دیدمو شناختم

تحصیل کرده نبودن کلا سواد نداشتن

اما برام مهم نبود چون به نظرم خیلی خوب بودن

پدرو مادرش

مهم اخلاق بود

فهمیدم شوهرم زمین هم نداره (منم عین احمقا نشستم مدل خونمونو انتخاب کردم)

اما باز هم مهم نبود

 



ادامه مطلب ...


           
دو شنبه 11 دی 1391برچسب:, :: 12:2
بهار

شمارمو که دادم

با هم کمی صمیمی تر شدیم

از مشکلاتم گفتم

گفت بیا اینجا

توی یه شهرستان بود

اما من گفتم نه نمیام

گفت بیا با هم باشیم

گفتم یعنی چی با هم باشیم؟

با ناراحتی گفتم:دو روز؟سه روز؟ چن روز؟




ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: 17:39
بهار

تو اون شرکت من و مهتاب و خانوم برومند و با همون دختره که گفته بود مدیره به نام شکمیرانی بودیم و چند تا آقا که مهندس بودن و کارشون بیشتر بیرون شرکت بود

در کل محیط خوبی بود

با مهتاب صمیمی شدیم



ادامه مطلب ...


           
شنبه 3 دی 1390برچسب:, :: 14:5
بهار

خونه که گرفتم دیگه دائما سر کار بودم حتی جمعه ها هم میرفتم اضافه کاری.
بیشتر حقوقمو میدادم برای اجاره و  ابو برقو گاز

خیلی زود با صاحبخونم جور شدم و بهش میگفتم مادر هم خودش و هم بچه هاش خیلی خوب بودن.



ادامه مطلب ...


           
چهار شنبه 1 آذر 1390برچسب:, :: 12:55
بهار

رفتیم تهران

اول رفتم سراغ پسرم

وقتی اوردمش خونه لباساششو داششتم عوض میکردم دیدم زیر ارنجشش زخمه

کفتم این چیه؟

گفت از تاپ افتادم

دیدم رو سینش کبوده گفتم این چیه؟



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 12:31
بهار

با بدبختی پول جور کردم رفتم تهران پسرمو ببینم

پدرش آوردش پیشم

پسرم خجالت میکشید بیاد بغلم

یک کم دگرگون شدم.یعنی دیگه دوسم نداره؟داره غریبی میکنه؟منو نمیشناسه؟

شب رفتم خونه ی داییم



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, :: 10:23
بهار

وبلاگ خیلی بده کلی به مخم فشار میارم تا اون دوران مزخرفو بنویسم

جونم در میاد

تو تمام لحظه هاش بر میگردم اخرشم میبینم ای بابا چرا نصف مطالبم پریده

اون موقع میشه که دلم میخواد چند تا جیغ بکشم


 



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 13 شهريور 1390برچسب:, :: 18:28
بهار

بعد از طلاق برگشتم مشهد خونه ی مادرم

مادرم گفت لوازمتو بفروش

میخوای چیکار؟

منم همه رو به جز چینی هامو فروختم

پولشو مادرم ازم گرفت گفت بهم قرض بده منم دادم

به شوهر خواهرم نگفتیم که من طلاق گرفتم

 



ادامه مطلب ...


           
سه شنبه 14 تير 1390برچسب:, :: 13:34
بهار

وقتی برگشتم دیگه انگار هیچ علاقه ای به علی نداشتم

کلا بی خیالش شدم میرفتم سر کار تو یه مطب دندانپزشکی تا 9 شب اونجا بودم ماهی 40 تومن میدادن

اما محیطش خوب بود

خانوم بود و من راحت بودم

چند ماهی گذشت تا اینکه یه روز که رفتم خونه دیدم مادرم گفت :

یه چیزی میگم غر نزنیا

گفتم چی؟

گفت علی داره میاد مشهد




ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 12 تير 1390برچسب:, :: 18:28
بهار

رفتم تهران

دنبالش گشتم

اول رفتم دم خونه ی دوستش

ماه محرم بود

التماسش کردم تا بهم همه چیزو بگه

منو مادرمو برد پاتقش

گفت معتاد شده



ادامه مطلب ...


           
جمعه 10 تير 1390برچسب:, :: 23:17
بهار
درباره وبلاگ


زن ایرونی یعنی..؟
آخرین مطالب
نويسندگان
موضوعات


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 374
بازدید کل : 30337
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


جاوا اسكریپت